شمارهٔ ۹۵۲
ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم
که سنگ می شکند شیشه یی که ما داریم
بیا که ساقی ما را شکایت از کس نیست
وگر کند گله ما هم بهانه ها داریم
ز گلستان نکویی نمیرسد مارا
بغیر بویی و آن نیز از صبا داریم
غبار خاطر ما از کدورت غیرست
وگرنه با همه آیینه وش صفا داریم
کسی ندید زبونتر ز ما که سوزد چرخ
مگر ستاره بخت زبون که ما داریم
بخنده گفت که خوشباش کانچنان هم نیست
که نا امیدی بیچاره یی روا داریم
نگو بپوش ز روی بتان نظر اهلی
تو لب بپوش که ما گوش بر قضا داریم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز سنگ دل شکنان دل حزین چرا داریم
که سنگ می شکند شیشه یی که ما داریم
هوش مصنوعی: چرا دل غمگینی داریم وقتی دل سنگیها هم میشکند، در حالی که ما شیشهای داریم که در خطر است؟
بیا که ساقی ما را شکایت از کس نیست
وگر کند گله ما هم بهانه ها داریم
هوش مصنوعی: بیا و با ما بنوش، زیرا که ساقی ما از هیچ کس شکایتی ندارد و اگر هم بخواهد گله کند، بهانههای زیادی داریم.
ز گلستان نکویی نمیرسد مارا
بغیر بویی و آن نیز از صبا داریم
هوش مصنوعی: از باغ زیبایی هیچ چیز به ما نمیرسد جز بویی که آنهم از نسیم به ما میرسد.
غبار خاطر ما از کدورت غیرست
وگرنه با همه آیینه وش صفا داریم
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر ناخالصیهای دیگران غبارآلود شده است، وگرنه ما خودمان در پسِ رفتارمان، صاف و پاک هستیم مانند آیینه.
کسی ندید زبونتر ز ما که سوزد چرخ
مگر ستاره بخت زبون که ما داریم
هوش مصنوعی: هیچکس از ما بیزبانتر نیست، زیرا تنها ستاره بخت ماست که میسوزد و ما را به این حال و روز دچار کرده است.
بخنده گفت که خوشباش کانچنان هم نیست
که نا امیدی بیچاره یی روا داریم
هوش مصنوعی: او با خنده گفت که خوب زندگی کن، زیرا نباید ناامیدی و بدبختی را تحمل کنیم.
نگو بپوش ز روی بتان نظر اهلی
تو لب بپوش که ما گوش بر قضا داریم
هوش مصنوعی: توجه نکن به زیباییهای ظاهری و زینتهای دنیا، زیرا ما به سرنوشت و تقدیر خود گوش میدهیم و به آن اهمیت میدهیم.