گنجور

شمارهٔ ۱۱۳۸

پرسشی کن ای طبیب و جان ما را شاد کن
دردمندان توایم از دردمندان یاد کن
خسرو خوبان که شیرین کام باد از جام عیش
رحم گو بر تلخی جان کندن فرهاد کن
شکر این شادی که کردت بخت چون یوسف عزیز
مستمندان غم از بند ستم آزاد کن
گوشه گیران را ز حسرت خانه دل شد خراب
گوشه چشمی فکن صد خانه را آباد کن
ناله کرد از بخت خود اهلی چه خوبش گفت بخت
بنده آن شاه حسنی پیش او فریاد کن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرسشی کن ای طبیب و جان ما را شاد کن
دردمندان توایم از دردمندان یاد کن
هوش مصنوعی: ای طبیب، از ما سوالی بپرس و ما را شاد کن. ما دردمندانی هستیم که نیاز به یاد تو داریم.
خسرو خوبان که شیرین کام باد از جام عیش
رحم گو بر تلخی جان کندن فرهاد کن
هوش مصنوعی: خسرو زیبایی‌ها که زندگی‌اش شیرین و خوش است، به تلخی جان دادن فرهاد فکر کن و بر او رحم کن.
شکر این شادی که کردت بخت چون یوسف عزیز
مستمندان غم از بند ستم آزاد کن
هوش مصنوعی: این شادی را که به من بخشیدی شکرگذارم، همان‌طور که یوسف عزیز، بخت را به من عطا کرد. ای کسی که در زندگی باعث رهایی غم‌ها و رنج ستم‌دیدگان می‌شوی، به من نیز کمک کن تا از بند غم آزاد شوم.
گوشه گیران را ز حسرت خانه دل شد خراب
گوشه چشمی فکن صد خانه را آباد کن
هوش مصنوعی: افرادی که در گوشه نشسته‌اند و حسرت‌خورده هستند، با یادآوری و محبت دیگران دلشان خراب و ویران می‌شود. تنها با یک نگاه کوچکی از طرف تو می‌توانند به زندگی و خوشبختی برسند و چندین خانه را آباد کنند.
ناله کرد از بخت خود اهلی چه خوبش گفت بخت
بنده آن شاه حسنی پیش او فریاد کن
هوش مصنوعی: اهلی از بخت بد خود شکایت می‌کند و می‌گوید: "آیا بخت من با وجود آن شاه زیبا چه خوب است! برای او فریاد می‌زنم."