شمارهٔ ۱
ای حیرت صفات تو بند زبان ما
انگشت حیرت است زبان در دهان ما
جان میدهد نشان که تو در دل نشستهای
زان دلنشین بود سخن دل نشان ما
ما ذرهایم و ذات تو خورشید قدر و شأن
با قدر و شأن او چه بود قدر و شأن ما
خود را چه نام ذره نهد پیش آفتاب
محوست با وجود تو نام و نشان ما
ما در گمان کمیم مگر برق رحمتت
نور یقین دهد به چراغ گمان ما
هر ذرهای ز صنع تو خورشید عالم است
صنع تو را چه حاجت شرح و بیان ما
دارد امید اهلی دستان سرای تو
کز یاد دوستان نرود داستان ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای حیرت صفات تو بند زبان ما
انگشت حیرت است زبان در دهان ما
هوش مصنوعی: عجب از ویژگیهای تو، که ما را زبانمان بسته است. انگار انگشت حیرت در دهان ما مانده و نمیتوانیم چیزی بگوییم.
جان میدهد نشان که تو در دل نشستهای
زان دلنشین بود سخن دل نشان ما
هوش مصنوعی: جانم مشتاق نشانهای از حضور توست، چرا که گفتار دلنشین من، نتیجهی محبت تو در دلم است.
ما ذرهایم و ذات تو خورشید قدر و شأن
با قدر و شأن او چه بود قدر و شأن ما
هوش مصنوعی: ما فقط یک ذره هستیم و تو مثل خورشیدی بزرگ و باارزشی. حالا ارزش و مقام ما در مقایسه با هدایت و مقام تو چه خواهد بود؟
خود را چه نام ذره نهد پیش آفتاب
محوست با وجود تو نام و نشان ما
هوش مصنوعی: آیا میتوان ذرهای خود را در برابر آفتاب معرفی کرد؟ وجود تو باعث میشود که نام و نشانی از ما باقی نماند.
ما در گمان کمیم مگر برق رحمتت
نور یقین دهد به چراغ گمان ما
هوش مصنوعی: ما در تصور و گمان خود کم و ناتوانیم، مگر اینکه نور رحمت تو، مانند نوری روشن، به یقین ما در دل این گمانها تابیده و نوری ببخشد.
هر ذرهای ز صنع تو خورشید عالم است
صنع تو را چه حاجت شرح و بیان ما
هوش مصنوعی: هر بخش کوچک از کار خلاقانه تو مانند خورشید در جهان میدرخشد. تو نیازی به توضیح و تفسیر ما نداری.
دارد امید اهلی دستان سرای تو
کز یاد دوستان نرود داستان ما
هوش مصنوعی: اهلی امیدوار است که در خانهات، یاد و خاطره دوستانمان فراموش نشود و داستان ما از ذهنها نرود.