گنجور

بخش ۸۶ - پادشاهی سربار معروف به گراز

گراز پلید آن بد بدنژاد
که چون او سپهبد به گیتی مباد
به سر بر نهاد افسر دل فروز
همی بود بر تخت پنجاه روز
ورا کشت شهران گراز سوار
چو از شهر رفتند سوی شکار
چو او کشته شد گاه بی شاه ماند
همه بهره ی مردمان آه ماند
بجستند از تخم شاهان بسی
ندیدند از آن نامداران کسی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گراز پلید آن بد بدنژاد
که چون او سپهبد به گیتی مباد
هوش مصنوعی: گراز زشت و بدسرشت، که هیچ‌کس در دنیا به بدی او نیست.
به سر بر نهاد افسر دل فروز
همی بود بر تخت پنجاه روز
هوش مصنوعی: او تاجی بر سر گذاشت که دل‌ها را روشن می‌کرد و به مدت پنجاه روز بر تخت سلطنت نشسته بود.
ورا کشت شهران گراز سوار
چو از شهر رفتند سوی شکار
هوش مصنوعی: او با شجاعت و قدرت به جنگ دشمنان خود می‌رود؛ چون که از شهر خارج شدند و به سمت شکار حرکت کردند.
چو او کشته شد گاه بی شاه ماند
همه بهره ی مردمان آه ماند
هوش مصنوعی: وقتی او کشته شد، به این شکل مملکت بدون پادشاه باقی ماند و مردم تنها می‌توانند حسرت و آه بکشند.
بجستند از تخم شاهان بسی
ندیدند از آن نامداران کسی
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از افراد مشهور و بزرگ از نسل شاهان به دنیا آمده‌اند، اما از میان آن‌ها کسی را نشنیده‌اند که به نام و یادش شناخته شوند.