بخش ۵۱ - جنگ دوم دارا با اسکندر و گریختن دارا
چو برخواند دارا بسی شد دژم
به جنگ اندران رای زد بیش و کم
درم داد و روزی دهان را بخواند
سپه را سوی دشت اربیل راند
به هامون اگر بود شیب و فراز
بفرمود کردن به گردون کراز
که پیل و سواره در آن پهن دشت
توانند هر جایگه پهن گشت
وز آن سوی اسکندر نامدار
یکی لشکر آراست بیش از شمار
ز مصر و فلسطین و هاماوران
هم از لیدیا نیز نام آوران
گزین کرد و آمد به دشت نبرد
به آوردگه اندر آورد کرد
میان دو لشکر دو فرسنگ بود
زمین از سواران کین تنگ بود
همی خواست دارا که کارزار
فراگیرد آن لشکر نامدار
ولیکن پراکنده بودش سپاه
سپاهی نه پر آرزو رزمخواه
شکسته دل و گشته از رزم سیر
سکندر ابر نظم پالسکه چیر
چو سردار لشکر تنک دل بود
به جنگ آوران کار مشکل بود
گران مایگان زینهاری شدند
به نزد سکندر به زاری شدند
چو دارا چنان دید برکاست روی
گریزان همی رفت باهای هوی
زاربیل آمد به سوی مدی
ازو دور شد فره ایزدی
وز آن رو سکندر به بابل رسید
در آن جایگه چند ماه آرمید
از آن جا به شوش اندر آمد دلیر
نشست از برگاه فرخ زریر
زسوزا بیامد به استرخ باز
زمستان به سر برد آن جا دراز
یکی آتش افروخت در پرسه ویل
که استرخ شد سوخته تا دو میل
ازین کار بهرش نبد جز زیان
همی جست شادی یونانیان
بخش ۵۰ - نامه دارا به اسکندر و پاسخ آن: چو بر چرخ گردون رسید افسرشبخش ۵۲ - کشته شدن دارا به دست ستراپان خود: بهاران سوی مدیه آمد دمان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو برخواند دارا بسی شد دژم
به جنگ اندران رای زد بیش و کم
هوش مصنوعی: زمانی که قدرتمند و ثروتمند کسی صدای فراخوانی را بشنود، به شدت ناراحت و ناامید میشود و در جنگ، به دقت و با تامل دربارهی مسائل مختلف فکر میکند.
درم داد و روزی دهان را بخواند
سپه را سوی دشت اربیل راند
هوش مصنوعی: خداوند به من عطا کرد و روزی روزگار را به من ارزانی داشت، سپاه را به سمت دشت اربیل راهی ساخت.
به هامون اگر بود شیب و فراز
بفرمود کردن به گردون کراز
هوش مصنوعی: اگر در هامون، جایی که زمین ناهموار و پستی و بلندی دارد، فرمانی صادر شود، آن فرمان به آسمان خواهد رسید.
که پیل و سواره در آن پهن دشت
توانند هر جایگه پهن گشت
هوش مصنوعی: در آن دشت وسیع، فیل و سوار میتوانند هر کجا که بخواهند، به راحتی حرکت کنند و گسترش یابند.
وز آن سوی اسکندر نامدار
یکی لشکر آراست بیش از شمار
هوش مصنوعی: از طرف دیگر، اسکندر بزرگ، سپاهی را گردآوری کرد که تعدادی بیش از حد تصور داشت.
ز مصر و فلسطین و هاماوران
هم از لیدیا نیز نام آوران
هوش مصنوعی: از سرزمینهای مصر، فلسطین و هاماوران، و همچنین از لیدیا، چهرههای برجسته و شناختهشدهای وجود دارند.
گزین کرد و آمد به دشت نبرد
به آوردگه اندر آورد کرد
هوش مصنوعی: او انتخاب کرد و به میدان جنگ آمد و در محل نبرد حاضر شد.
میان دو لشکر دو فرسنگ بود
زمین از سواران کین تنگ بود
هوش مصنوعی: بین دو لشکر، فاصلهای به اندازه دو فرسنگ (حدود ۸ کیلومتر) وجود داشت و زمین برای سواران، بسیار باریک و تنگ بود.
همی خواست دارا که کارزار
فراگیرد آن لشکر نامدار
هوش مصنوعی: دارا به شدت تمایل داشت که به جنگ برود و در نبرد با آن لشکر معروف شرکت کند.
ولیکن پراکنده بودش سپاه
سپاهی نه پر آرزو رزمخواه
هوش مصنوعی: اما سپاه او پراکنده بود و آرزوی جنگیدن در دل نداشت.
شکسته دل و گشته از رزم سیر
سکندر ابر نظم پالسکه چیر
هوش مصنوعی: دلش شکسته و از جنگ خسته شده، مانند سکندر که در میانه نبرد، از نظم و ترتیب خارج شده است.
چو سردار لشکر تنک دل بود
به جنگ آوران کار مشکل بود
هوش مصنوعی: اگر فرمانده سپاه دل ضعیفی داشته باشد، انجام کارهای سخت برای جنگجویان دشوار خواهد بود.
گران مایگان زینهاری شدند
به نزد سکندر به زاری شدند
هوش مصنوعی: افراد با ارزش و مهم به نزد سکندر آمدند و با ناله و زاری درخواست کمک کردند.
چو دارا چنان دید برکاست روی
گریزان همی رفت باهای هوی
هوش مصنوعی: چون ثروتمند را دید، به او رو نکرد و با دلمشغولیهایش به راه خود ادامه داد.
زاربیل آمد به سوی مدی
ازو دور شد فره ایزدی
هوش مصنوعی: یک فرشته به سمت یک مرد بزرگ و با اعتبار آمد، اما به خاطر جلال و عظمت او، از او فاصله گرفت.
وز آن رو سکندر به بابل رسید
در آن جایگه چند ماه آرمید
هوش مصنوعی: به همین دلیل، سکندر به بابل رسید و در آن مکان برای چند ماه استراحت کرد.
از آن جا به شوش اندر آمد دلیر
نشست از برگاه فرخ زریر
هوش مصنوعی: از آنجا دلیر به شوش آمد و در کنار تخت زیبا و خوشبخت زریر نشست.
زسوزا بیامد به استرخ باز
زمستان به سر برد آن جا دراز
هوش مصنوعی: از گرما و سوز و سرمای زمستان، دیگر به آرامش و آسایش رسید و در آنجا طولانی اقامت کرد.
یکی آتش افروخت در پرسه ویل
که استرخ شد سوخته تا دو میل
هوش مصنوعی: یک نفر در محله ویل آتش روشن کرد و آنچنان شعلهور شد که شعلههایش فاصلهای دو مایلی را سوزاند.
ازین کار بهرش نبد جز زیان
همی جست شادی یونانیان
هوش مصنوعی: از این کار هیچ سودی نصیبش نمیشود جز ضرر، و فقط شادی یونانیان را به دنبال دارد.

میرزا آقاخان کرمانی