گنجور

شمارهٔ ۴۷ - اندرز

آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان
پی نخجیر شتابان سوی دشت و دره شد
دید در دره یکی گاو نر زرین شاخ
که به گردن درش از سیم یکی چنبره شد
گاو ماهی را سنبیده سمش مهره پشت
گاو گردون را شاخش ز بر کنگره شد
زور خود را کم ازو دید و پی حیلت و فن
فارس فکرتش از میمنه در میسره شد
مشورت با خرد افکند که استاد خرد
اولین پیرو بهین ذات و مهین جوهره شد
پس به دستور خرد در بر گاو آمد و گفت
ای‌که روشن ز جمال تو مرا منظره شد
باش مهمان من امشب به کباب بره‌ای
که به خوان تو ابا نقل و می و شب‌چره شد
گاو از ساده دلی خورد فریب دم خصم
غافل از کید و فسون و حیل قسوره شد
گفت سمعا و قبولا تو چو شمعی و منت
برخی نور چو پروانه و چون شبپره شد
چون گذشتند از آن دره به راه اندرشان
بود رودی که بر آن رود یکی قنطره شد
گاو از قنطره در بیشه نگه کرد و بدید
ناری افروخته مانند دو صد مجمره شد
چارده دیگ به کار آمد با دهره و کارد
آنچه بایست بر او روشن از این پیکره شد
چون بدانست که با پای خود از بهر شکم
پای دار آمده و اندر شکم مقبره شد
زود برجست از‌آن قنطره در آب و گریخت
گفتی از دام به پرواز یکی قبره شد
شیر فریاد زد از پی که کجا؟ گفت آنجا
کز پدر پندی در خاطر من تذکره شد
شیر دانست که صید‌ش شده زین کید آگاه
پاره شد دام و گسسته حیلش یکسره شد
گفت ای‌جان و دلم برخی رویت برگرد
سوء‌ظن دور کن از خویش که کار تسره شد
گفت بیهوده مخوان قصه که گفتار دروغ
آشکارا ز زبان و دهن و حنجره شد
گاوم آخر خرم کز همه کس بارکشم
گاو کی همچون خران سخره هر مسخره شد
هر که این آتش و این دیگ ببیند داند
کشته خنجر بیداد تو غیر از بره شد
ابلهی خواست شش انداز کند هفت انداز
ناگه از سنگ قضا پنجره‌اش ششجره شد
هر که گردید اسیر شکم از بنده نفس
زاروز اراست اگر عمر و اگر عنتره شد
گفت سلمان که اگر داشت قناعت مهمان
به نمک ساختمی نی به کرو مطهره شد
شوربخت آنکه پی بره شود طعمهٔ گرگ
نیکبخت آنکه دلش خوش به پیاز و تره شد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان
پی نخجیر شتابان سوی دشت و دره شد
هوش مصنوعی: روزی شنیدم که یک شیر جسور از جنگل به سرعتی به سوی دشت و دره به دنبال شکار می‌شتافت.
دید در دره یکی گاو نر زرین شاخ
که به گردن درش از سیم یکی چنبره شد
هوش مصنوعی: در دره‌ای گاو نر بزرگی با شاخ‌های زرینی از دور به چشم می‌خورد که بر گردن او گردن‌بندی از نقره به شکل یک حلقه آویزان شده بود.
گاو ماهی را سنبیده سمش مهره پشت
گاو گردون را شاخش ز بر کنگره شد
هوش مصنوعی: گاو، ماهی را به چنگ آورده و سمش به مهره‌ای که پشت گاو آسمان قرار دارد، برخورد کرده و شاخش از بالای دیوار نمایان شده است.
زور خود را کم ازو دید و پی حیلت و فن
فارس فکرتش از میمنه در میسره شد
هوش مصنوعی: او قدرت خود را کمتر از او یافت و به دنبال ترفند و نیرنگ رفت و فکرش از سمت راست (میمنه) به سمت چپ (میسره) تغییر کرد.
مشورت با خرد افکند که استاد خرد
اولین پیرو بهین ذات و مهین جوهره شد
هوش مصنوعی: با اندیشه و حکمت مشورت کن، زیرا استاد دانایی اولین کسی است که به بهترین صفات و بالاترین ماهیت دست یافته است.
پس به دستور خرد در بر گاو آمد و گفت
ای‌که روشن ز جمال تو مرا منظره شد
هوش مصنوعی: سپس با توجه به عقل و خرد، به نزد گاو رفت و گفت: ای کسی که زیبایی‌ات باعث روشنی من شده است.
باش مهمان من امشب به کباب بره‌ای
که به خوان تو ابا نقل و می و شب‌چره شد
هوش مصنوعی: امشب مهمان من باش و از کباب بره‌ای که برای تو آماده کرده‌ام لذت ببر. این مهمانی با غذاهای خوشمزه و نوشیدنی‌های دلپذیر همراه است.
گاو از ساده دلی خورد فریب دم خصم
غافل از کید و فسون و حیل قسوره شد
هوش مصنوعی: گاو به دلیل سادگی خود، فریب دم دشمن را خورد و از نیرنگ و ترفندهای او بی‌خبر ماند و گرفتار شد.
گفت سمعا و قبولا تو چو شمعی و منت
برخی نور چو پروانه و چون شبپره شد
هوش مصنوعی: گفت: گوش فرا می‌دهم و قبول دارم. تو مانند شمعی هستی و من از نور تو بهره‌مند می‌شوم، مانند پروانه‌ای که به دور شمع می‌چرخد و همچون شب‌پرست.
چون گذشتند از آن دره به راه اندرشان
بود رودی که بر آن رود یکی قنطره شد
هوش مصنوعی: پس از اینکه از آن دره عبور کردند، در مسیرشان رودی قرار داشت و بر روی آن رود، پلی ساخته شده بود.
گاو از قنطره در بیشه نگه کرد و بدید
ناری افروخته مانند دو صد مجمره شد
هوش مصنوعی: گاو در هنگام عبور از قنطره به داخل جنگل نگاهی انداخت و دید که آتش شعله‌ور است، به طوری که مانند دوصد مشعل می‌درخشد.
چارده دیگ به کار آمد با دهره و کارد
آنچه بایست بر او روشن از این پیکره شد
هوش مصنوعی: چهارده دیگ در کار افتاد و با دهره و چاقو آماده شدند تا هرچه لازم است بر این جسم روشن کنند.
چون بدانست که با پای خود از بهر شکم
پای دار آمده و اندر شکم مقبره شد
هوش مصنوعی: وقتی فهمید که با پای خود به خاطر شکم به مقصد رسیده و اکنون در شکم قبر است.
زود برجست از‌آن قنطره در آب و گریخت
گفتی از دام به پرواز یکی قبره شد
هوش مصنوعی: سریعا از آن پل پایین بپرهیز و فرار کن، گویی که از دام رها شده‌ای. یکی در حال امتحان است و آماده است.
شیر فریاد زد از پی که کجا؟ گفت آنجا
کز پدر پندی در خاطر من تذکره شد
هوش مصنوعی: شیر با صدای بلند فریاد زد و به دنبال کسی بود. آن شخص گفت: "به آنجا برو، جایی که پندهایی از پدرم در ذهن من یادآوری شد."
شیر دانست که صید‌ش شده زین کید آگاه
پاره شد دام و گسسته حیلش یکسره شد
هوش مصنوعی: شیر متوجه شد که در دام گرفتار شده و به همین خاطر، با آگاهی از این ترفند، دام را پاره کرد و تمام تدابیر دشمنانش را بی‌اثر ساخت.
گفت ای‌جان و دلم برخی رویت برگرد
سوء‌ظن دور کن از خویش که کار تسره شد
هوش مصنوعی: ای جان و دل من، برخی از چهره‌ات را نشان بده و بدگمانی را از خود دور کن، که کار تو به خوبی انجام شده است.
گفت بیهوده مخوان قصه که گفتار دروغ
آشکارا ز زبان و دهن و حنجره شد
هوش مصنوعی: نخوان قصه‌ای که بی‌فایده است، چون دروغ بودن آن به خوبی از دهان و صدا مشخص می‌شود.
گاوم آخر خرم کز همه کس بارکشم
گاو کی همچون خران سخره هر مسخره شد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تفاوت‌ها و مزایای خاص اشاره دارد. گویا فردی به قدرت و استقامت خود افتخار می‌کند و احساس می‌کند که در برابر دیگران، که ممکن است به او بی‌احترامی کنند یا او را دست‌کم بگیرند، همچنان قوی و مستقل است. در واقع، او به هیچ‌وجه خود را به پای دیگران نمی‌کشاند و به ارزش وجودی‌اش ایمان دارد، حتی اگر دیگران او را تحقیر کنند.
هر که این آتش و این دیگ ببیند داند
کشته خنجر بیداد تو غیر از بره شد
هوش مصنوعی: هر کس این آتش و این دیگ را ببیند، می‌فهمد که جز بره، کسی به دست خنجر ستم تو کشته نشده است.
ابلهی خواست شش انداز کند هفت انداز
ناگه از سنگ قضا پنجره‌اش ششجره شد
هوش مصنوعی: یک بی‌خود تصمیم گرفت که با شش تیر نشانه‌گیری کند، اما به طور ناگهانی، تقدیر باعث شد که او با هفت تیر هدفش را از دست بدهد و بسیار بدتر از آنچه که می‌خواست، به نتیجه رسید.
هر که گردید اسیر شکم از بنده نفس
زاروز اراست اگر عمر و اگر عنتره شد
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت تأثیر وسوسه‌های شکم قرار بگیرد و به خواسته‌های نفسانی خودش گرفتار شود، در حقیقت زندگی‌اش به تباهی می‌گراید، حتی اگر عمر طولانی داشته باشد یا به قدرت و شهرت برسد.
گفت سلمان که اگر داشت قناعت مهمان
به نمک ساختمی نی به کرو مطهره شد
هوش مصنوعی: سلمان گفت که اگر مهمان راضی باشد به قناعت، نیازی به غذای پرنفقات نخواهیم داشت و فقط با نمک هم می‌توانیم او را پذیرایی کنیم.
شوربخت آنکه پی بره شود طعمهٔ گرگ
نیکبخت آنکه دلش خوش به پیاز و تره شد
هوش مصنوعی: بدبخت کسی است که به دنبال لذت‌های گذرا برود و به راحتی در دام مشکلات گرفتار شود. اما خوشبخت کسی است که با ساده‌زیستی و قناعت به زندگی روزمره‌اش راضی است، حتی اگر داشته‌هایش در حد پیاز و سبزی باشد.