گنجور

شمارهٔ ۳۴ - در سال اول مشروطه سروده است

بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد
خوش آن کسی که کره خر آمد الاغ رفت
ای باغبان منال ز رنج دی و خزان
بنشین بجای و فاتحه برخوان که باغ رفت
ای پاسبان مخسب که در غارت سرای
دزد دغل به خانه تو با چراغ رفت
ای دهخدا عراق و ری و طوس هم نماند
چو بانه رفت و سقز و ساوجبلاغ رفت
یاران حذر کنید که در بوستان عدل
امروز جوقه جوقه بسی بوم و زاغ رفت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد
خوش آن کسی که کره خر آمد الاغ رفت
هوش مصنوعی: آدمی که عقل و فکرش او را به دردسر می‌اندازد، چه بدبختی دارد! اما خوش به حال کسی که ساده و بی‌دغدغه زندگی کند و مانند خر بی‌خبر از مشکلات باشد.
ای باغبان منال ز رنج دی و خزان
بنشین بجای و فاتحه برخوان که باغ رفت
هوش مصنوعی: ای باغبان، ناراحت نباش از سختی‌هایی که در گذشته و در فصل پاییز گذشت. حالا بنشین و فاتحه‌ای بخوان چون که باغ و زیبایی‌اش از دست رفته است.
ای پاسبان مخسب که در غارت سرای
دزد دغل به خانه تو با چراغ رفت
هوش مصنوعی: ای نگهبان، بیدار باش و خواب نرو؛ زیرا در تاریکی شب، دزد فریبکار با چراغی به خانه‌ات آمده است و در حال غارت است.
ای دهخدا عراق و ری و طوس هم نماند
چو بانه رفت و سقز و ساوجبلاغ رفت
هوش مصنوعی: ای دهخدا، عراق و ری و طوس هم از بین رفتند، همان‌طور که بانه، سقز و ساوجبلاغ نیز از دست رفتند.
یاران حذر کنید که در بوستان عدل
امروز جوقه جوقه بسی بوم و زاغ رفت
هوش مصنوعی: دوستان، حواستان جمع باشد که امروز در باغ عدل، پرندگان سیاه زیادی به چشم می‌خورند.