شمارهٔ ۹۵ - ماده تاریخ
در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان
هر روز را باشد شبی هر نوبهاری را خزان
آن کو ز خاک آید همی خواهد بخاک اندر شدن
آری درین گیتی کسی باقی نماند جاودان
مرگ است همچون اژدها جان می ستاند بی بها
کی گردد از دامش رها پیل دمان شیر ژیان
در این سرای عاریت روزی دو مهمانیم ما
ناچار روزی می رود در خانه خود میهمان
بی شبهه و بی گفتگو بامرگ گردد روبرو
خرد و کلان زشت و نکو مرد و زن و پیر و جوان
چون شد هزار و سیصد و سی و سه از دور قمر
از هجرت ختم رسل پیغمبر آخر زمان
از ناظم السلطان مهی دارای عمر کوتهی
آورد در عقبا رهی بیرون شد از این خاکدان
خانم بزرگ نازنین با قدسیان شد همنشین
واندر جوار حور عین آسود در مهد جنان
نامش جهان را بدشرف عالم ز داغش در اسف
بحر شرافت را صدف مهر حیا را آسمان
کلک امیری لاجرم با ناله و اندوه و غم
چون خواست تاریخش رقم گفتا دریغا زآن جوان
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان
هر روز را باشد شبی هر نوبهاری را خزان
هوش مصنوعی: در عمیقترین نقطه این ترس و ناامیدی و در دل این دنیای خاکی، هر روز به خاطر شبهایی که میگذرد، حس غم و اندوه دارد و هر بهاری که میآید، به نوعی با خزان و رکود همراه است.
آن کو ز خاک آید همی خواهد بخاک اندر شدن
آری درین گیتی کسی باقی نماند جاودان
هوش مصنوعی: هر کسی که از خاک به وجود آمده، در نهایت به خاک بازخواهد گشت. در این جهان، هیچ کس برای همیشه نمیماند.
مرگ است همچون اژدها جان می ستاند بی بها
کی گردد از دامش رها پیل دمان شیر ژیان
هوش مصنوعی: مرگ همانند یک اژدها است که بیرحمانه جان آدمی را میگیرد و هیچ ارزشی ندارد. چگونه میتوان از چنگال آن رهایی یافت، در حالی که به مانند فیل در لحظات حساس و زودگذر زندگی، قدرت سرشار وجود دارد.
در این سرای عاریت روزی دو مهمانیم ما
ناچار روزی می رود در خانه خود میهمان
هوش مصنوعی: در این دنیا ما موقتی هستیم و روزی مهمانانی هستیم که بالاخره باید برویم. زندگی ما نیز مانند میهمانی است که پایان مییابد.
بی شبهه و بی گفتگو بامرگ گردد روبرو
خرد و کلان زشت و نکو مرد و زن و پیر و جوان
هوش مصنوعی: بدون تردید و بدون هیچ بحثی، همه با مرگ روبرو میشوند؛ چه بزرگ و کوچک، چه نیکو و زشت، چه مرد و زن، چه پیر و جوان.
چون شد هزار و سیصد و سی و سه از دور قمر
از هجرت ختم رسل پیغمبر آخر زمان
هوش مصنوعی: در سال 1333 هجری شمسی، از دور ماه در زمان بعثت پیامبر خاتم، به عنوان پیامبر آخر الزمان نمایان شد.
از ناظم السلطان مهی دارای عمر کوتهی
آورد در عقبا رهی بیرون شد از این خاکدان
هوش مصنوعی: شخصی که عمر کوتاهی دارد، از ناظمالسلطان مهی (نظمی و دستوری خاص) به ما میآورد که باید از این جهان فانی خارج شویم و به سرنوشت دیگری برویم.
خانم بزرگ نازنین با قدسیان شد همنشین
واندر جوار حور عین آسود در مهد جنان
هوش مصنوعی: خانم بزرگ و عزیز با اهل آسمانها دوست و همنشین شده و در کنار حورهای بهشتی در آرامش و آسایش زندگی میکند.
نامش جهان را بدشرف عالم ز داغش در اسف
بحر شرافت را صدف مهر حیا را آسمان
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی ویژگیهای یک فرد برجسته و باعظمت میپردازد. نام این فرد در سراسر جهان شناخته شده و باعث افتخار و عزت عالم است. داغی که بر دلها نشسته به خاطر اوست، و بحر شرافت او به مانند مرواری در صدف خود، رونق و زیبایی دارد. همچنین، حیا و عفت او در آسمان مانند ستارهای درخشان و چشمنواز است.
کلک امیری لاجرم با ناله و اندوه و غم
چون خواست تاریخش رقم گفتا دریغا زآن جوان
هوش مصنوعی: قلم یک فرمانروای بزرگ، به ناچار با ناله و اندوه تاریخ خود را نوشت و حسرت جوانی را بیان کرد.

ادیب الممالک