گنجور

شمارهٔ ۶

شنیدم کودکی گفتا به همشاگرد خود یارب
بمیرد این معلم کز جفایش جان ما بر لب
بگفتش سودنی زین کار زیرا دیگری آید
بجایش گر فرج خواهی بگو ای کاشکی امشب
شکستی تخته تعلیم و بابا رفتی از دنیا
بر افتادی الف تا باء و ویران گشتی این مکتب
مرو شو لوح قانون تا نخواند مر ترا قاضی
مکن انگشت در سوراخ و راحت باش از عقرب
مرو در زیر بار عقل و از تکلیف فارغ زی
برآور بیخ صفرا تا نفرساید تنت از تب
کجا دیوان و دیوانی است از دیوان مگردان رخ
کجا قانون و قانونی است بی قانون مجنبان لب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم کودکی گفتا به همشاگرد خود یارب
بمیرد این معلم کز جفایش جان ما بر لب
هوش مصنوعی: کودکی به دوستش گفت: ای کاش این معلم که با سخت‌گیری‌هایش زندگی ما را به زحمت انداخته، بمیرد.
بگفتش سودنی زین کار زیرا دیگری آید
بجایش گر فرج خواهی بگو ای کاشکی امشب
هوش مصنوعی: به او گفت که از این کار گریزان باش، چرا که شخص دیگری به جای تو خواهد آمد. اگر به دنبال رهایی هستی، بگو ای کاش امشب...
شکستی تخته تعلیم و بابا رفتی از دنیا
بر افتادی الف تا باء و ویران گشتی این مکتب
هوش مصنوعی: تو در دنیای یادگیری و آموزش هنگام رفتن از دنیا، همه چیز را به هم ریختی و به بی‌نظمی دچار شدی؛ از الف تا باء همه چیز نابود شد و این محیط آموزشی و مکتب ویران گشت.
مرو شو لوح قانون تا نخواند مر ترا قاضی
مکن انگشت در سوراخ و راحت باش از عقرب
هوش مصنوعی: برو تا وقتی که قاضی تو را داوری نکرده، قاعده و قوانین را نخواند. انگشتت را در حفره‌ای نکن و از نیش عقرب راحت باش.
مرو در زیر بار عقل و از تکلیف فارغ زی
برآور بیخ صفرا تا نفرساید تنت از تب
هوش مصنوعی: در زیر بار فکر و مسئولیت نرو، بلکه عفت و پاکی را به دست آور تا بدنت تحت تأثیر تب و بیماری قرار نگیرد.
کجا دیوان و دیوانی است از دیوان مگردان رخ
کجا قانون و قانونی است بی قانون مجنبان لب
هوش مصنوعی: این بیت به ما می‌گوید که در هیچ دیوانی نمی‌توان با حرکات و رفتار نامنظم و بی‌قانون، احساس شایستگی و نظم را پیدا کرد. به این معنا که نباید رفتارهایی بی‌قانون انجام داد، زیرا در چنین حالتی نمی‌توان به حقیقت و معنا دست یافت.