شمارهٔ ۸ - بند هشتم
ای آنکه گفتار ترا هوش و روان پاسخ بود
وز آتش عشقت دلم تابنده چون دوزخ بود
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
بلبل به تقطیع رجز گویا به شاخ و شخ بود
دوزخ شمر تاریک را و آن شولمن دوزخ بود
مانند آباد این پسر خود عالم برزخ بود
پَروَز نژاد است و نَسَب بازیره یک حصه ز شب
پنک است و اودس یک وجب فرسنگ خود فرسخ بود
سیخ تباهه باب زن کش خوانده برخی تاب زن
پاشنگ باشد آبزن جلاب خود آکخ بود
نستروَن آمد نسترن پروین همی باشد پَرَن
هم زلزله شد بومهن دیگر تلوسه چَخ بود
درغاله شعب کوه دان رنجیده را بستوه دان
بسیار را انبوه دان اشکاف و اندُه رَخ بود
حنظل کبست آمد همی ظاهر وَغَست آمد همی
نشپیل شست آمد همی دام و نژنک آن فَخ بود
قند سپید ابلوج شد آبی همانا توج شد
هم گردنه نغروج شد هم خودسری بَرمَخ بود
مغ جایگاه ژرف دان هلتاک را خود برف دان
نغز نکو اشگرف دان خوب و بلند آوخ بود
مشعلچی آمد روشنگ شاهسپرم شد ونجنگ
مفرق هَباک و کف هَبَک وَردان وژخ آزخ بود
وستاخها گستاخها دونان و شومان ماخها
خالیگران طباخها هم پختگه مطبخ بود
زنبور مُنج و پشه بق وت پوستین و خوی عرق
دیگر جواب و پاورق این هر دوان پاسخ بود
حمام و جامستی کدوخ آن فارتین دان پارگین
آتشگه گرمابها گلخن و یا گولخ بود
باشد فراشالَرزه تب پیسی برص پریون جرب
پرهیختن یعنی ادب رحل کتب گیرَخ بود
کچ فلس ماهی سب صدف دفزک سطبر و تاب تف
سابور هاله پرّه صف اسبِ روان هیدَخ بود
دان ساتگین پیمانه را و آن دلبر جانانه را
میدان سفاهن شانه را زوبین همان ناچَخ بود
آرایش آزین آمده ریشیده رنگین آمده
جدوار پرپین آمده و آن پَرپهن فَرفَخ بود
تاتاست لکنت در زبان تاتول باشد کژدهان
هم ترجمان شد تاجمان هم چشم بد چشزخ بود
برق آذرخش آمد همی تقسیم بخش آمد همی
آغاز وخش آمد همی خوب و خجسته دَخ بود
متاره چرمین چغل تنسخ نفیس و کل کچل
پر بر کلاه آمد کلل په په همان بخ بخ بود
شد سخت باز و شخ کمان رون باعث ورون امتحان
فرش و نهالی ریسمان هم گاو آهن نخ بود
نانو همی دان نکره سکوی بیرون پاخره
هم غَلْبَکَن شد پنجره هم دامن کُه شخ بود
نرموره بانوچ آمده تاج خره خوچ آمده
مرد دوبین لوچ آمده لاغر بدن لخ لخ بود
زائیچ و خهر آمد وطن گور است و مدفن مرغزن
پندار بد شید اهرمن آه و فسوس آوخ بود
دیوار میدان لاد را ریواز میخوان داد را
بنیادگو بن لاد را چسبنده و آتش مخ بود
فرتاب وحی و تاب فر فرزین جری فرزان هنر
آنگه تبرزین و تبر دیگر نچک ناچخ بود
جهمرز میباشد زنا با عفت آمد پارسا
باطل تبه تابا طلا لَر جوی و پهلو پخ بود
باشد قطایف فرخشه منحوس و ضایع مرخشه
جنگ و خصومت خرخشه دیگر ستیز و چخ بود
ماریره شد مادَندَرا هم ماد باشد مادرا
خال دایی و، عم اَفدَرا دخ دخت و دادر اَخ بود
دست آورنجن یاره دان پَرگاله لخت و پاره دان
زشت و دده پتیاره دان آب فسرده یخ بود
گو خاکروبه رشت را هم محو و حک دان گشت را
انبُست و انبُه مَشت را مضراب و زخمه زخ بود
لک هرزه و لمتر کلان پیچه سیان و پرسیان
سغری کفل، ترسا سهخوان زنارشان موسخ بود
انبُه شدن زحمت شمر ماژیستان عصمت شمر
آز و شره نهمت شمر کشتارگه مسلخ بود
شمارهٔ ۷ - بند هفتم: زهی بچین دو زلف از حبش گرفته خراجشمارهٔ ۹ - بند نهم: ای دلبر طرازی با ما چرا به نازی
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آنکه گفتار ترا هوش و روان پاسخ بود
وز آتش عشقت دلم تابنده چون دوزخ بود
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتارت مانند خورشید درخشان و هوشانگیز است، و دل من در آتش عشق تو به شدت میسوزد و تابناکتر از آتش دوزخ است.
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
بلبل به تقطیع رجز گویا به شاخ و شخ بود
هوش مصنوعی: بلبل به زیبایی و نغمهسرایی خود در میان شاخهها و شاخ و شاخسارها به صدا درآمده و شعری را با آهنگی خاص و موزون میخواند.
دوزخ شمر تاریک را و آن شولمن دوزخ بود
مانند آباد این پسر خود عالم برزخ بود
هوش مصنوعی: دوزخ را تاریکی و شعلۀ آتش میشمارند و این پسر، که یک عالم است، در حقیقت در دنیای میان اینجا و آنجا (برزخ) قرار دارد.
پَروَز نژاد است و نَسَب بازیره یک حصه ز شب
پنک است و اودس یک وجب فرسنگ خود فرسخ بود
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف و بررسی نسبت و ریشهها میپردازد و به نوعی به اهمیت هویت و نژاد اشاره دارد. بیان میکند که هر چیزی اندازهای دارد و طول و فاصلهها در زندگی اهمیت خاص خود را دارند. به نوعی میتوان گفت که در زندگی، هر عنصر و هر فاصلهای معنا و تأثیر خاص خود را داراست.
سیخ تباهه باب زن کش خوانده برخی تاب زن
پاشنگ باشد آبزن جلاب خود آکخ بود
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به نوعی درگیری یا تناقض وجود دارد. به نظر میرسد که گوینده به رابطهای پیچیده و دشوار بین افراد یا موقعیتها اشاره میکند. این رابطه ممکن است از نظر احساسی یا اجتماعی ناراحتکننده و پرتنش باشد. در کل، مفهوم کلی بیت به نوعی درگیری و تضاد اشاره دارد که باعث ناخوشایندی و سردرگمی میشود.
نستروَن آمد نسترن پروین همی باشد پَرَن
هم زلزله شد بومهن دیگر تلوسه چَخ بود
هوش مصنوعی: نسترن با گلهای زیبا و خوش عطر به سراغ پروین میآید و همگی به خوبی و زیبایی طبیعت اشاره دارند. آرامش و شادی را در فضای بومهن ایجاد میکنند و در عین حال، گاهی هم میتوانند به زلزله و اثرات آن اشاره کنند. این تضاد، زیبایی و سختیهای زندگی را به تصویر میکشد.
درغاله شعب کوه دان رنجیده را بستوه دان
بسیار را انبوه دان اشکاف و اندُه رَخ بود
هوش مصنوعی: در دامنه کوه، غم و اندوه به شدت بر دل کسی که رنجیده خاطر است، سنگینی میکند و او را به شدت میآزارد. اشک و درد او همچون انبوهی از غم و اندوه نمایان است.
حنظل کبست آمد همی ظاهر وَغَست آمد همی
نشپیل شست آمد همی دام و نژنک آن فَخ بود
هوش مصنوعی: گوشهای از دنیا به تصویر کشیده شده که در آن، حنظل (میوهای تلخ) به وضوح دیده میشود و در کنار آن، نیلوفر آبی نمایان است. همچنین، صحنهای از دام و شکار وجود دارد که به نوعی قدرت و زیبایی را به تصویر میکشد.
قند سپید ابلوج شد آبی همانا توج شد
هم گردنه نغروج شد هم خودسری بَرمَخ بود
هوش مصنوعی: شکر سفید به رنگ آبی درآمد و به همین خاطر بلند و زیبا شد، همچنین سر و گردن او نیز به خوبی خود را نشان داد و در واقع نشاندهنده خودخواهی و سرکشی او بود.
مغ جایگاه ژرف دان هلتاک را خود برف دان
نغز نکو اشگرف دان خوب و بلند آوخ بود
هوش مصنوعی: مغ در جایی عمیق قرار دارد؛ دان هلتاک از خود میگوید. ویژگیهای خوب و زیبا را در خود دارد و از بلندی و خوبیاش احساس حسرت میکند.
مشعلچی آمد روشنگ شاهسپرم شد ونجنگ
مفرق هَباک و کف هَبَک وَردان وژخ آزخ بود
هوش مصنوعی: مشعلچی آمد و شعلهور شد، همچون شجاعی در میدان جنگ که به نبرد پرداخت. همچنین، او در حال برافراشتن پرچم و علامتها بود و به دنبال پیروزی و غلبه بر دشمن بود.
وستاخها گستاخها دونان و شومان ماخها
خالیگران طباخها هم پختگه مطبخ بود
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف افرادی پرداخته شده که در کارهای مختلفی از جمله پخت و پز و آشپزی مشغول هستند. همچنین به اهمیت حرفهها و کارهای مختلف در زندگی اشاره شده است. به طور کلی، بیان میشود که هر شخصی در زمینه خود نقش و وظایفی دارد که در جامعه معنی و ارزش دارد.
زنبور مُنج و پشه بق وت پوستین و خوی عرق
دیگر جواب و پاورق این هر دوان پاسخ بود
هوش مصنوعی: زنبور عسل و پشه هر دو موجوداتی هستند که در زندگی ما نقش دارند. یکی برای تولید عسل و دیگری شاید در مزاحمت برای انسان. اما هر دو به نوعی به ما پاسخ میدهند: زنبور با شیرینی عسل و پشه با زخمها و مشکلاتی که برایمان به وجود میآورد. این دو موجود نمایانگر جزئیات متفاوتی از زندگی و ارتباط ما با طبیعت هستند.
حمام و جامستی کدوخ آن فارتین دان پارگین
آتشگه گرمابها گلخن و یا گولخ بود
هوش مصنوعی: در این جمله اشاره به یک محیط گرم و دلپذیر است که میتوان در آن به آرامش و آسایش دست یافت. مکانهایی مانند حمام و مناطق گرم، به ویژه با وجود آتش و گرما، احساس خوبی را منتقل میکنند و فضایی راحت و آرامشبخش را ایجاد میکنند.
باشد فراشالَرزه تب پیسی برص پریون جرب
پرهیختن یعنی ادب رحل کتب گیرَخ بود
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به اهمیت ادب و علم اشاره دارد. به عبارتی میگوید که رعایت حرمت و ادب در فرایند یادگیری و مطالعه بسیار مهم است. در واقع، انسان باید با احترام و دقت به علم نزدیک شود و از آن بهرهبرداری کند.
کچ فلس ماهی سب صدف دفزک سطبر و تاب تف
سابور هاله پرّه صف اسبِ روان هیدَخ بود
هوش مصنوعی: این متن به صورت مستقیم معنا ندارد و به نظر میرسد که ترکیبی از کلمات و عبارات است که ممکن است در اثر جابهجایی یا اشتباه ایجاد شده باشد. اگر بخواهیم بر اساس کلمات موجود، مفهومی را تصور کنیم، میتوان گفت که به تصاویری از طبیعت، زیبایی و حرکت اشاره دارد. میتوان حس تلاش و کشف را نیز در آن حس کرد. به طور کلی، متن ترکیبی از زیباییها و عناصر طبیعی است که به طور نمادین به هم مرتبط شدهاند.
دان ساتگین پیمانه را و آن دلبر جانانه را
میدان سفاهن شانه را زوبین همان ناچَخ بود
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و شخصیت دلبر اشاره میکند و با هنرمندی از پیمانهای سخن میگوید که به نوعی نماد عشق و احساسات است. همچنین به نوعی بازی با واژهها انجام داده است که نشاندهنده جذابیت و فریبندگی آن معشوق است. در نهایت، به نوعی به ناپایداری و شکنندگی این زیباییها اشاره میکند که میتواند به سرعت محو شود.
آرایش آزین آمده ریشیده رنگین آمده
جدوار پرپین آمده و آن پَرپهن فَرفَخ بود
هوش مصنوعی: زیبایی و آراستگی به صورت جالبی نمایان شده و رنگهای مختلف در ظاهری جذاب به چشم میخورند. در میان این زیبایی، آن پرهای پُرپشت و نرم هم وجود دارد که جذابیت خاصی به این جلوه میبخشد.
تاتاست لکنت در زبان تاتول باشد کژدهان
هم ترجمان شد تاجمان هم چشم بد چشزخ بود
هوش مصنوعی: اگر زبان تات صحبت کند، لکنت و ایراد در گفتار آن نمایان میشود. حتی کسانی که توانایی ترجمه دارند، ممکن است به اشتباه بیفتند. همچنین در برابر چشم بد، آسیب و زخم دیده میشود.
برق آذرخش آمد همی تقسیم بخش آمد همی
آغاز وخش آمد همی خوب و خجسته دَخ بود
هوش مصنوعی: رعد و برق ناگهانی ظاهر شد و مانند کسی که چیزی را توزیع میکند، شروع به طوفان کرد. این نشانهای خوب و خوشیمن بود که به آن باید توجه میشد.
متاره چرمین چغل تنسخ نفیس و کل کچل
پر بر کلاه آمد کلل په په همان بخ بخ بود
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف ظاهری میپردازد که به نظر میرسد جدا از زیباییهای ظاهری، دارای ارزشهای پنهان و معانی عمیقتری است. او از پوششهای مختلف و وضع ظاهری افراد صحبت میکند و بر این نکته تأکید میکند که هر چه به چشم میخورد، ممکن است فقط سطحی باشد و در عمق آن چیزهای بیشتری نهفته باشد. به عبارت دیگر، زیبایی و ارزش واقعی در چیزهایی است که شاید از نگاه اول دیده نشوند.
شد سخت باز و شخ کمان رون باعث ورون امتحان
فرش و نهالی ریسمان هم گاو آهن نخ بود
هوش مصنوعی: این جمله به شکل غیرقابل فهمی نوشته شده و دارای ترکیبها و واژگان ناهماهنگ است. برای اینکه بتوانم بهتر کمک کنم، لطفاً متن یا شعر دیگری را ارائه دهید که نیاز به توضیح و معنی داشته باشد.
نانو همی دان نکره سکوی بیرون پاخره
هم غَلْبَکَن شد پنجره هم دامن کُه شخ بود
هوش مصنوعی: در این بیت به موضوعی اشاره شده که به نظر میرسد حاصل یک درگیری یا چالش باشد. هر جزء به نوعی با هم در ارتباط است؛ به طوری که از نانو (ذرات بسیار کوچک) تا پنجره و دامن کوه همه در فرآیند و تحولی قرار دارند. میتوان گفت که در این متن بحثی در مورد تغییرات و تأثیرات متقابل در طبیعت و اشیاء مطرح شده است. در نهایت، احساساتی از تلاش و جستجوی پیوسته به تصویر کشیده شده است.
نرموره بانوچ آمده تاج خره خوچ آمده
مرد دوبین لوچ آمده لاغر بدن لخ لخ بود
هوش مصنوعی: یک زن زیبا و نرمچهره به دیار ما آمده و مردی با چشمان دوگانه و ظاهری لاغر و ضعیف نیز به جمع ما پیوسته است.
زائیچ و خهر آمد وطن گور است و مدفن مرغزن
پندار بد شید اهرمن آه و فسوس آوخ بود
هوش مصنوعی: در این بیتی به تصویرسازی از زندگی و مرگ پرداخته شده است. به طور کلی، بیان میکند که دنیا و زادگاه انسانها در حقیقت چیزی جز گور و مکان استراحت ابدی نیست. همچنین به ناامیدی و غم ناشی از وجود نیروهای منفی اشاره شده و به نوعی آگاه کردن افراد به واقعیتهای تلخ زندگی میپردازد.
دیوار میدان لاد را ریواز میخوان داد را
بنیادگو بن لاد را چسبنده و آتش مخ بود
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که دیوارهای قویتری از آنچه فکر میکنیم وجود دارد و میتواند ما را ایمن نگه دارد. در اینجا به اهمیت تلاش و استقامت اشاره شده است. اگرچه ممکن است مشکلات و چالشهایی وجود داشته باشد، اما با اتحاد و اراده میتوان به سادگی بر آنها غلبه کرد و از خطرات دور ماند.
فرتاب وحی و تاب فر فرزین جری فرزان هنر
آنگه تبرزین و تبر دیگر نچک ناچخ بود
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی توصیف هنری و زیبایی است که به اثرات وحی و آگاهی خلاق اشاره دارد. در این شرایط، فردی با استعداد و هنر خود میتواند به شکل خاصی و با شکوه عمل کند، به گونهای که فضایی شگفتانگیز و تأثیرگذار ایجاد کند. این متن به تمایزات و ویژگیهای فرزانگی و قدرت بیان هنری اشاره دارد که در آن قدرت و خلاقیت با هم ترکیب میشود.
جهمرز میباشد زنا با عفت آمد پارسا
باطل تبه تابا طلا لَر جوی و پهلو پخ بود
هوش مصنوعی: زنا، رفتاری ناپسند و بیعفت است. در مقابل، رفتار پارسا و پاکدامن، ارزشمند و صحیح است. برخی چیزها ممکن است در ابتدا جذاب و ظاهری زیبا داشته باشند، اما در واقعیت، خالص و ارزشمند نیستند. در زندگی، باید به لایههای درونی رفتارها و ارزشها توجه کنیم و به دنبال حقیقت باشیم.
باشد قطایف فرخشه منحوس و ضایع مرخشه
جنگ و خصومت خرخشه دیگر ستیز و چخ بود
هوش مصنوعی: شاید شادی و خوشی به جایی نرسد و مسائل و مشکلات جنگ و دشمنی همچنان ادامه یابد. دیگر دورههای درگیری و نزاع نیز وجود خواهد داشت.
ماریره شد مادَندَرا هم ماد باشد مادرا
خال دایی و، عم اَفدَرا دخ دخت و دادر اَخ بود
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف پیوندهای خانوادگی و نسبتهای فامیلی میپردازد. به این معنا که میگوید که اگر کسی مادر و دایی داشته باشد، ممکن است نسبتهای دیگری نیز با او داشته باشند، به ویژه در ارتباط با دختران و خواهرها. به طور کلی، بر اهمیت ارتباطات خانوادگی و تنوع نسبتها تأکید میکند.
دست آورنجن یاره دان پَرگاله لخت و پاره دان
زشت و دده پتیاره دان آب فسرده یخ بود
هوش مصنوعی: عشق با تمام زشتیهایش، مانند یک زخم کهنه و دردناک است. و این زخم، به محض اینکه به آن نگاه میکنیم، احساس سرما و یخزدگی میکنیم.
گو خاکروبه رشت را هم محو و حک دان گشت را
انبُست و انبُه مَشت را مضراب و زخمه زخ بود
هوش مصنوعی: گو اینکه خاکروبههای رشت هم به قدری زیاد است که تبدیل به یادگاری و نشانه شده. در اینجا انبوهی از چیزها و مسائل مختلف وجود دارد که همچون مضراب و زخمهای بر دل مینشیند.
لک هرزه و لمتر کلان پیچه سیان و پرسیان
سغری کفل، ترسا سهخوان زنارشان موسخ بود
هوش مصنوعی: در این متن به وصف افرادی پرداخته شده که به نوعی در جامعه شناخته شده و مورد انتقاد قرار میگیرند. آنها ممکن است به دلیل رفتارهای ناپسند یا شیوه زندگی خود، در نظر دیگران بهگونهای منفی دیده شوند. همچنین، به تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی اشاره شده که باعث میشود برخی افراد به جلب توجه یا برقراری ارتباط با دیگران بپردازند. سطح انتقاد و قضاوتی که این افراد با آن مواجه هستند، گویا به ریشههای عمیقتری در جامعه مربوط میشود.
انبُه شدن زحمت شمر ماژیستان عصمت شمر
آز و شره نهمت شمر کشتارگه مسلخ بود
هوش مصنوعی: شکست و زحمتی که به دوش شمر افتاده، به نوعی بر مشکلات و آزمایشهای او دلالت دارد. در این میان، جایی برای بیرحمی و کشتار وجود دارد که موجودات با حسرت و آرزوهای خود مواجه هستند. در واقع، زندگی او به میدان جنگی تبدیل شده که در آن باید با سختیها و چالشها روبرو شود.