گنجور

میدان سی و چهارم وجلست

از میدان خوف میدان وجل زاید. قوله تعالی: «و قلوبهم وجلة». وجل قوی تر از خوفست، و آن ترس زنده دلانست و آن سه چیزست. ترس بر طاعت، و ترس بر وقت، و ترس بر امل. ترس بنده از طاعت بر سه چیزست: از فساد نیت، و تاوان تقصیر، و ستدن خصمان. و ترس بر وقت از تغیر عزمست، یا از اضطراب اخلاص، یا از تفرقهٔ دل. و ترس بر امل، آن یاد کردن نوایستن است؛ و این ترس بر مقدار مکاشفت است، و دیدار دل، و تیمار از سبق؛ و نگریستن باول دل، بیقرار دارد و مرادرا غرقه. و این بیم بیم عابدانست.

میدان سی و سیم خوف است: از میدان تواضع میدان خوف زاید. قوله تعالی: «و اما من خاف مقام ربه.» خوف ترس است، و ترس حصار ایمانست و تریاق تقوی و سلاح مؤمنست. و آن سه قسم است: یکی خاطر، و دیگرمقیم، سیم غالب. آن ترس که خاطرست در دل آید و برگذرد؛آن کمینه ترس است که اگر آن نبود ایمان نبود که بی‌بیم ایمنی روی نیست و بی‌بیم را ایمان نیست، و نشانهای بیم ناپیداییست، و آن پیرایه ایمانست. هر کس را ایمان چندانست که بیم است. دیگر ترس مقیم است، که آن ترس بنده را ازمعاصی بازدارد، و از حرام ویرا دور کند، و امل مرد کوتاه کند. سیم ترس غالبست، و آن ترس مکرست، که حقیقت بدان ترس درست آید، و راه اخلاص بدان گشاده آید، و مرد را از غفلت آن باز رهاند. و نشان مکرده چیزست: طاعت بی‌حلاوت، و اصرار بی‌توبه، و بستن در دعا، و علم بی‌عمل، و حکمت بی‌نیت، و صحبت بی‌حرمت، و بستن در تضرع، و صحبت با بدان، و بدتر از این همه دو چیزست: بنده را ایمان دهد بی‌یقین یا بنده را بوی باز گذارد. و این بیم تایبانست.میدان سی و پنجم رهبت است: از میدان وجل میدان رهبت زاید. قوله: «وایای فاربهون». رهبت ترسیست از وجل برتر. رهبت سه صفت دارد: عیش را از مردم ببرد، و از خلق جهان ببرد، و ترا در جهان از جهان جدا کند. و نشان آن سه چیزست: همه نفس خود را غرامت بیند، و همه سخن خود را شکایت بیند، و همه کرد خود را جنایت بیند. همواره نازنده و سوزنده بود میان سه حال: آزمودن بیماران، و اخلاص غرقه شدگان، و لأوه مبتهلان. و این ترس زاهدانست.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.